Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2784 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overplay
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplays
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
inevitably
U
ناچار
ineluctable
U
ناچار
of necessity
U
ناچار
fain
U
ناچار
vary
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
he needs must go
U
ناچار باید برود
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
it follows necessarily that
U
ناچار این نتیجه گرفته میشود
changes
U
تغییر کردن تغییر دادن
changing
U
تغییر کردن تغییر دادن
change
U
تغییر کردن تغییر دادن
changed
U
تغییر کردن تغییر دادن
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
U
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
clinch
U
بغل کردن حریف
clinched
U
بغل کردن حریف
clinches
U
بغل کردن حریف
clinching
U
بغل کردن حریف
mark
U
نشانه کردن حریف
dribbles
U
رد کردن توپ از حریف
marks
U
نشانه کردن حریف
dribbling
U
رد کردن توپ از حریف
put the ball on the floor
U
رد کردن توپ از حریف
dribbled
U
رد کردن توپ از حریف
dribble
U
رد کردن توپ از حریف
finger hold
U
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
squeezes
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
parrying
U
دفع کردن حمله حریف
shoulder block
U
سد کردن حریف با ضربه شانه
squeeze
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
parry
U
دفع کردن حمله حریف
parried
U
دفع کردن حمله حریف
squeezing
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
simple leg ride
U
شگک خراب کردن حریف
hooking
U
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
interference
U
سد کردن غیرمجاز راه حریف
parries
U
دفع کردن حمله حریف
to overcrow one's rival
U
از پیروزی بر حریف شادی کردن
near all
U
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
sweat out
U
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
kneeing
U
خطای سد کردن راه حریف بازانو
triple team
U
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
hook check
U
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
wraparound check
U
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
hip check
U
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
change of engagement
U
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
disengages
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabbed
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengaging
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabbing
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengage
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
flea flicker
U
پاس اشفته برای گیج کردن حریف
jabs
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
straight arm
U
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
clips
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
speared
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clip
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spearing
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
angle block
U
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
spears
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
ceding parry
U
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
to turn the tables on any one
U
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
clippings
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spear
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
stunts
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
poke check
U
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
stunting
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
high leg attack and shoulder control
U
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
end strings
U
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
U
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
protection
U
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
hangover
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
clinches
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
plastic
U
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
to turn
[into]
U
تغییر کردن
varies
U
تغییر کردن
vary
U
تغییر کردن
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
graduating
U
تغییر تدریجی کردن
vary infinitely
U
بی اندازه تغییر کردن
range
U
تغییر کردن خط مبنا
ranges
U
تغییر کردن خط مبنا
graduate
U
تغییر تدریجی کردن
ranged
U
تغییر کردن خط مبنا
graduates
U
تغییر تدریجی کردن
touch football
U
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
change over
U
تغییر روش تغییر رویه
move
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
revolves
U
دور زدن تغییر کردن
revolve
U
دور زدن تغییر کردن
revolved
U
دور زدن تغییر کردن
moves
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
ranged
U
تغییر کردن یا متفاوت بودن
ranges
U
تغییر کردن یا متفاوت بودن
moved
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
changed
U
تغییر کردن عوض شدن
changes
U
تغییر کردن عوض شدن
range
U
تغییر کردن یا متفاوت بودن
commmute
U
تغییر دادن مبادله کردن
change
U
تغییر کردن عوض شدن
changing
U
تغییر کردن عوض شدن
indian check
U
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
doubled
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
edit
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
to turn something
U
تغییر کردن در ظاهر یا خواص خود
edited
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
to refresh oneself
U
تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
edited
U
تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
edit
U
تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
transmuted
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuting
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmute
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
byte
U
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
bytes
U
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
adapts
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapting
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
change of leg
U
وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
fm
U
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
corrupts
U
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting
U
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupt
U
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
backout
U
ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
corrupted
U
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
to jink
[colloquial]
[British English]
U
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
bitmap
U
تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
maintenance
U
فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
sanitize
U
حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
boolean algebra
U
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
algebra
U
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
angular travel
U
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
readers
U
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
image
U
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
reader
U
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
images
U
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
croquet
U
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
rivaled
U
حریف
foe
U
حریف
rivalled
U
حریف
adversary
U
حریف
challengers
U
حریف
rivaling
U
حریف
rival
U
حریف
challenger
U
حریف
rivalling
U
حریف
d. cut d.
U
حریف
opponents
U
حریف
opponent
U
حریف
adversarial
U
حریف
competitor
U
حریف
matches
U
حریف
competitors
U
حریف
rivals
U
حریف
adversaries
U
حریف
foes
U
حریف
match
U
حریف
rezone
U
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
I am good with figures,how about you?
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com